شنو محمد زاخو

(۱)
[انقلابی سیاه]
زندگی‌ی خوب،
ثمره‌ی یک انقلابی سیاه!
با مردمی بی‌درک،
حاکمی خونخوار،
خیابانی بن‌بست،
لاشه‌ای متعفن،
لبخندی دروغین،
گریه‌ای راستین،
اشتهایی سیری ناپذیر،
سکس پولکی،
دار [اعدام] بی‌قانون،
قلمی راستگو،
نویسنده‌ای خودفروش،
جیبی خالی،
سرزمینی فقیر،
با انقلابی سیاه!.


(۲)
[شراب]
عشقی خیس، با شرابی سرخ
رقصی شتابان، در باغی غرق در گل
بوسه‌ای آبدار، بر لبی داغ
آهی جانسوز، از سینه‌ای سحرانگیز
سخنی تازه، از مردی دردمند
باران می‌زند،
بر اندام زنی شاعر...


(۳)
[خیال]
در خیالات زنی شاعر، دنیا گلستان‌ست
در خیال مردی نویسنده، دنیا انقلابی در حال وقوع‌ست
در خیال هنرمند، دنیا صحنه‌ی بازی سینماست
در خیال کودک، دنیا فقط آغوش مادرش است
در خیال یک عاشق، دشمن هم دوست است
در خیال یک قاتل، تمام دنیا مقصراند
آری دنیا، قلمی‌ست بی‌جوهر،
دلی‌ست مضطرب،
اما در واقع دنیا قلمی‌ست بی‌اغماض،
میان انگشتان یک زن تنها...


(۴)
[پاداش]
آسمان و زمین جفت می‌شوند و
حاصلشان، دشت و چمن و سبزه‌زار می‌شود.
من و تو به هم می‌آمیزیم و
نتیجه‌اش،
یک مشت دروغ و بدی و خطا می‌شود!.


(۵)
[باران]
زمانی که باران می‌بارد، تو در خیالم می‌آیی!
و تمامی قطرات باران، به موهایم می‌بارند،
و دست تو و باران در آنها می‌آمیزند!
باران به جای تو به یاری احساس پاکم می‌آید و
گام‌هایش را کوتاه می‌کند،
و باران دیوانه‌وار می‌رقصد،
وجودم را به وجد می‌آورد
و برای آغوش تو غمگینم می‌کند،
همه‌ی روزهای بارانی،
تو و باران،
بر اندام بلورینم، می‌بارید!
و دلم را نازک‌ می‌شود و
و در میان موسیقای شرشر باران و صدای تو در می‌مانم،
و به ترانه‌ای برای عشق و باران مبدل می‌شوم.




شعر: #شنو_محمد_زاخو
ترجمه به فارسی: #زانا_کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

شنو محمد

شنو محمد

شنو محمد زاخو

شنو محمد

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

اخرین دیدار به عنوان یک دوست …ساعت حدود ۲ بعد از ظهر بود ، ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط